عنوان : ماریه قبطیه
نویسنده : سید علی اکبر حسینی
ماریه قبطیه همسر گرامی رسولخدا(ص) دختر شمعون[1] از مادر رومیاش[2] در قریهی(حَفن) در یکی از مناطق(اَنصِنای) مصر به دنیا آمد.[3]
در سال هفتم هجری، رسولخدا(ص) حاطب بن ابیبلتعه را به همراه نامهای به سوی مقوقس حاکم مصر و اسکندریه میفرستد تا او را به اسلام دعوت کند.[4] مقوقس در پاسخ به دعوت پیامبر(ص) ماریه را که از دختران ملوک مصر بود به همراه خواهرش "سیرین"[5] و به نقلی "شیرین"[6] به همراه هدایایی دیگر، برای رسولخدا(ص) میفرستد.
مقوقس همراه این هدایا نامه ای نیز برای رسولخدا(ص) مینویسد که در بخشی از آن چنین آمده: «من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو کنیز فرستادم که در سرزمین " عظیم قبط "، دارای منزلت هستند»[7]. نقل است که عایشه نیز از او به عنوان (دختر حاکم) یاد کرده است.[8]
روایت شده که در بین راه حاطب بن ابی بلتعه اسلام را بر آن دو عرضه میدارد و آنها میپذیرند و مسلمان میشوند.[9]
ماریه و زندگی با رسولخدا(ص)
پس از ورود به مدینه، رسولخدا(ص) ماریه را برای خود برگزیدند و سیرین را به حسان بن ثابت بخشیدند.[10]
نخستین منزل ام المؤمنین ماریه خانه حارثة بن نعمان بود، ایشان یک سال در این منزل سکونت کردند؛ اما آزار و اذیتهای برخی از زنان پیامبر(ص) بخصوص عایشه، ماریه را بر آن داشت که ملتمسانه و مصرّانه از رسولخدا(ص) بخواهد که او را به جایی دیگر انتقال دهد، پس رسولخدا(ص) او را در بخش بالای مدینه در نخلستان کوچکی که از اموال رسولخدا(ص) در غزوه بنینضیر بود و امروزه به مشربه ام ابراهیم معروف است، مسکن دادند و مقررات حجاب را بر او مقرر داشتند.[11] ماریه در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و پیامبر(ص) برای دیدنش به آنجا میرفت.[12]
عایشه در این باره میگوید: «ماریه زنی زیبا با موهای مجعد بود، برای همین رسولخدا(ص) او را دوست میداشت. از اینرو علیه هیچ یک از همسران پیامبر(ص) به اندازه ماریه بدگویی و سخن چینی نکرده ام...
پس از اذیت و آزارهای ما رسولخدا(ص) ماریه را به مشربه ام ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد میکرد. این کار باعث حسادت بیشتر ما نسبت به او شد، پس از آنکه ماریه از رسولخدا(ص) حامله شد این حسادت و کینه شدیدتر شد، چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن محروم بودیم.»[13]