سنت رنگ سال، یک قانون نانوشته ویک رسم محبوب است که تمام مردم سراسر دنیا از آن استقبال می کنند و زندگی شان به نحو آگاهانه یا ناآگاهانه تحت شعاع آن قرار می گیرد.
امسال هم طبق معمول با فرارسیدن سال نو میلادی، رنگ سال معرفی شد. رنگی که کم کم باید منتظر باشیم به پشت ویترین های لباس فروشی و لوازم آرایشی راه یابد و خود را به مبلمان و محصولات دیگر خانگی تحمیل کند.
اما چرایی و چگونگی انتخاب رنگ سال از نکات برجسته و جالب توجهی است که در این گزارش به آن می پردازیم.
قمر در عقرب به این معنا است که برای ساکنین زمین ، کره ماه برابر صورت فلکى عقرب واقع شده است ، ماه (قمر) در طول یک سال قمری ، که حدود ۲۹٫۵ روز است ، یکبار به طور کامل دور زمین می چرخد! که به دوازده قسمت تقسیم شده و برج هایی نیز برای هر یک از این دوازده صورت فلکی انتخاب شده ؛ حمل، ثور، جوزاء، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، حوت، دلو، جدی .
بر اساس روایات و نیز علم نجوم و اخترشناسی ؛خواندن عقد ازدواج ،مسافرت ،اقدام برای بچه دار شدن ،افتتاح کار و کسب و تجارت ،حجامت ،تعیین و تغییر نام ، گذاشتن سنگ بنای کارهای مهم و بطور کلی انجام هر یک از کارهای اساسی در روزهای نحس و قمر در عقرب هم از نظر علماء دینی و هم از نظر منجّمین توصیه نمیگردد بلکه علما فتوی به کراهت اعمال بالا در ایام قمر در عقرب داده اند.
روزهای قمر در عقرب سال 1396
(برای بهتر دیدن تصویر آن را ذخیره کنید)
http://coffe-net.ir
یک دختر دانشجوی ترم اولی چگونه به دانشگاه میرود …
1. موبایلش ساعت 6 صبح زنگ میزند.
2. سریع از جایش بلند میشود.
3. دست و صورتش را میشوید.
4. چایی درست میکند.
5. صبحانهاش را کامل میخورد.
6. وسایلی مثل جزوه ، کتاب و … را داخل کیفش میگذارد.
7. مختصری به خودش می رسد.
8. لباسش را پنج دقیقهای میپوشد.
9. قبل از ساعت 8 صبح وارد دانشگاه میشود.
یک دختر دانشجوی ترم آخری چگونه به دانشگاه میرود …
1. موبایلش را کوک نمیکند.
2. ساعت 8.30 صبح با سر و صدای همخانهایهایش از خواب بیدار میشود.
3. دوباره میخوابد.
4. ساعت 8.45 صبح مجدداً با سر و صدای همخانهای هایش از خواب بیدار میشود.
5. دهن دره میکند.
6. به دوستانش فحش میدهد.
7. دست و صورتش را نمیشوید.
8. سریع یک لقمه نان بیات بر میدارد و گاز میزند و با آب قورت میدهد.
9. یکراست میرود جلوی آینه.
10. کاری می کند تا جوشهای صورتش را پنهان کند.
11. برگرد به گزینه 10.
12. از ابزار آلات رنگین جهت صفا دادن، استفاده لازم را می برد .
13. گزینه 12 را به صورت لازم و کافی مکررا انجام می دهد.
14. خطوط و حدود را محکم تر میکشد.
15. سیاه و سفیدهای لازم را چک می کند.
16.حدود اجزای صورت را با ابزار، مشخص تر میکند.
17.برق اثر های خلق شده را دو چندان می کند تا چشم افراد مورد نظر را در بیاورد.
18. مواد لازم نگارگری و نقاشی چهره را داخل کیفش میگذارد.
19. تازه میرود سراغ موهایش.
20. اول به اندازه یک کف دست به موهایش ژل میمالد.
21. یک ربع با موهایش ور میرود.
22. موهایش را میزانپیلی میکند.
23. روسری سر میکند.
24. نصف موهایش را از زیر روسری بیرون میآورد.
25. روپوشش را میپوشد و دکمههایش را با کمک دوستانش میبندد.
26. دو ساعت بعد از شروع کلاس وارد دانشگاه میشود. :)
دست تو با موی من امشب تبانی میکند
هر نفسهای تو این دل را روانی میکند
میشود چایی تلخی را بدون قند،خورد
لحظه ای را که لبت شیرین زبانی میکند
تیرٍ آرش را رها کرده نگاهٍ نافذت
پشت هر فرزانه ای را هم کمانی میکند
هر غزل گفتم، شده کهنه سواری بی رکاب
امشب این دیوان دل با تو جوانی میکند
بارش باران به شعرم داده یک وزن لطیف
فکر کنم با نام تو شهنامه خوانی میکند
لحظه ها در لحظه ها، تلفیق شوری در دل است
این قلم در وصف عشقم ناتوانی میکند
در سرم دارم هزاران واژه بی ارزش، ولی
فکر تو هر واژه را دُرّ یمانی میکند
نارگل
.
http://telegram.me/shear_kade
ترنم باران را نصار چشمانت میکنم نازنینم ،
تا شبنمی شود بر سرخی گونه هایت
و داغی بوسه ام را به پیشانی ات به یادگار میگذارم
و دست نوازشم را به موهایت هدیه میکنم ،
که تا عمر داری مرا از خاطر نبری . . .
.
احساس خوشی دارم ابراز کنم یا نه?
حرفی که به لب آمد آغاز کنم یا نه?
شور و شعفی تازه بر گوشه ی دل تابید
این قصّه ی لیلی را سر باز کنم یا نه?
پای قلمم رقصید در بزم دل و دینم
یک معرکه برپا شد، اعجاز کنم یا نه?
آتش زده بر جانم آوای خوش مستی
اوزان غزل هایم چون ساز کنم یا نه?
بال و پر من امشب آزاد شد از بندی
وقتی که قفس باز است پرواز کنم یا نه?
آهنگ غمم بشکست،از خنده ی شیرینش
با حرف دلش،خود را دمساز کنم یا نه?
تا وقت سحر هر دم بیتی بزنم با او
این قافیه را آیا ایجاز کنم یا نه?
نارگل
مانده روی دست من!
یک دل که دائم تنگٍ مرگ
از اجل ناز کشیدن هنر است،
سر شکستن با نگاهی سنگ و سرد
همچو رؤیا بود?
نمیدانم....
ولی شیرین نبود ؛
تاپ تاپ قلب من رنگین نبود
شادی مفرط کنار یک جسد از شعر ناب
بوی نم دیگر نمیآید
یک جسد بود و من و دلواپسیهای کهن
زخم این درد عفونی تا ته شب رفته است
می تکاند دامن عمر مرا!
حیف!دیگر سیب سرخی در دلم
جایی نداشت،
چشم من سیر گناه است
جرم خود را میپذیرم
در میان عدل تو وا مانده ام
جرم من رازی به اشعار نمور
وه!چه شیرین آن گناهی با دوبیت
نقد آن پای دلت!!...
نارگل