صحیح بخاری چاپ دار ابن کثیر ص826 و 827
وَقَالَ بَیْنَا هُوَ ذَاتَ یَوْمٍ وَسَارَةُ إِذْ أَتَى عَلَى جَبَّارٍ مِنْ الْجَبَابِرَةِ فَقِیلَ لَهُ إِنَّ هَا هُنَا رَجُلًا مَعَهُ امْرَأَةٌ مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ فَأَرْسَلَ إِلَیْهِ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَقَالَ مَنْ هَذِهِ قَالَ أُخْتِی فَأَتَى سَارَةَ قَالَ یَا سَارَةُ لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ مُؤْمِنٌ غَیْرِی وَغَیْرَکِ وَإِنَّ هَذَا سَأَلَنِی فَأَخْبَرْتُهُ أَنَّکِ أُخْتِی فَلَا تُکَذِّبِینِی ...
ابراهیم روزى با ساره به شهر یکى از ستمگران وارد شدند. به آن ستمگر گفته شد
در این جا مردى است که یکى از زیباترین زنان همراه اوست. وى به دنبال حضرت ابراهیم فرستاد تا دراین باره از او سؤال کند. وى پرسید این زن کیست؟ حضرت ابراهیم فرمود: خواهر من است. سپس نزد ساره آمد و به او فرمود: اى ساره، در روى زمین هیچ مؤمنى غیر از من و تو نیست و این مرد از من درباره تو پرسید و من به او گفتم که تو خواهر من هستى; پس تو مرا تکذیب نکن.